زندگی من داغونه! نمی‌دونم باهاش چیکار کنم!

انسان گاهی اوقات در زندگی به مشکلاتی بر می‌خورد. درست در زمانی که اصلا انتظار این چنین اتفاقات را ندارد. تجربه این اتفاقات مثل زمانی است که شما یک لیموی ترش را در دهان خود بگذارید. در مقایسه با یک زندگی معمولی، این تجربه ها احساس تلخ، غیر قابل تحمل و اذیت کننده ای را منتقل می‌کنند. زمانی که شما احساس بدشانسی می‌کنید، بهترین حسی که به شما دست می‌دهد، دلهره است. متاسفانه، در این مواقع اثر دومینو نیز رخ می‌دهد: اگر یک مورد نادرست انجام شود، بقیه موارد هم به دنبال آن اشتباه انجام می‌شود.

تغییرات مفید هستند

زمانی که در زندگی شما مشکلاتی وجود دارد، اکثر افراد جملات متداولی را تکرار خواهند کرد. مثل “به نیمه پر لیوان نگاه کن و …” و بعد از آن تمام نعمت‌های زندگی را به شما متذکر خواهند شد که به خاطر آنها باید شکرگزار باشید. روش متداول دیگر، مقایسه زندگی شما با بدترین حالت‌های ممکن زندگی است. در نتیجه این کارها احساس بدتری به شما دست خواهد داد.

زمانی که اوضاع زندگی رو به راه نیست و احساس “افسرده بودن” به شما دست می‌دهید شما باید یک سری از مراحل را پله به پله طی کنید که به حالت بهتری دست پیدا کنید و تا حدودی به آرامش درونی برسید. انجام دادن این سری مراحل، بسیار مهم و ضروری است. در ادامه به این مراحل اشاره می‌شود. این‌ها پیشنهاداتی هستند که با احتمال زیاد شما را از حالت افتادگی خارج می‌کنند. پس تا پایان این مقاله همراه سایت روبه بالا باشید.

مرحله اول: افکار و احساسات خود را منعکس کنید

افکار و احساسات

به خودتان اجازه دهید تا درد را احساس کنید

شما هر از گاهی حق تجربه حسیات بد را دارید. سعی کنید منشا این احساسات را پیدا کنید و مطمئن باشید که این دلایل توجیه کننده و معتبر باشند. این احساسات ممکن است منشا متفاوتی داشته باشند، مثل از دست دادن شغل و یا مطلع شدن از این که به بیماری شدیدی مبتلا هستید. شاید شما به یک باره از یک خبر خیلی بدی مطلع شوید و یا مشکل مالی غیر قابل تحملی را در زندگی خود داشته باشید. این دلایل هر چه که باشند، شما حق شکایت کردن و ناراحت بودن را دارید. در حال تجربه احساسات منفی این واکنش‌ها عادی هستند. در حقیقت این واکنش ها برای سلامتی روح و روانتان مفید هستند. این واکنش‌ها به شما کمک می‌کنند تا طی این پروسه التیام پیدا کنید و زندگی خود را به روال عادی خود برگردانید.

مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرید و به زندگی خود ادامه دهید

نکته مهم و حساس این مرحله، درک تفاوت بین مسئولیت پذیری و مقصر دانستن خود است. به هر حال شما یک تصمیم نادرست گرفته اید که حالت فعلی شما را رقم زده و این وضعیت به طور کلی تقصیر شما است. حتی اگر شما در به وجود آمدن وضع کنونی نقشی نداشته باشید هم نتیجه همان است. در این مرحله حیاتی ترین تصمیم این است که اتفاقات رخ داده را قبول کنید و از این اتفاقات درس عبرت بگیرید.

مقصر دانستن و مجازات کردن خودتان بی معنی است. شما باید نسبت به کار های خودتان پاسخگو باشید. لحظه‌ای فکر کنید، اگر فرصت دیگری داشته باشید آیا باز هم همان انتخاب را می‌کردید یا نه؟ به محض اینکه به طور منطقی حول این موضوع فکر کردید، برای ادامه زندگی خود آماده شوید.

کارهای خود را مستقلانه و فقط به خاطر خودتان انجام دهید

روشی دیگری که تاثیر این اتفاقات را در زندگیتان کاهش می‌دهد این است که نسبت به خودتان سخاوتمند و حساس باشید. این لحظه، موقعی است که شما می‌توانید به عبارت عامیانه خودتان را لوس کنید. ولی توجه داشته باشید که این کار را به درستی انجام دهید و از آن برای ادامه زندگی خودتان و بهبود احساساتتان استفاده کنید. برای مدت کوتاهی متوقف شده و استراحت کنید و در این زمان سعی کنید کمی از زندگیتان فاصله بگیرید تا افکارتان را جمع و جور کنید. قدم زدن در طبیعت، شنا کردن در دریا و یا یک حمام آب گرم آرامش بخش می‌تواند در آرام کردن اعصابتان موثر باشند. در عین حال این روش ها پرهزینه نیستند.

روی سلامتی روان و سلامتی جسمتان تمرکز کنید. غذاهای سالم و خوب بخورید و مقدار آب زیادی را در طی روز بنوشید. ورزش کردن تاثیری مشابه با یک داروی ضد افسردگی دارد. با این تفاوت که ورزش کردن یک روش طبیعی است. زمان خود را صرف انجام فعالیت‌هایی بکنید که از انجام دادن آنها لذت می‌برید و همچنین با افرادی که برایتان ارزشمند هستند و حس خوبی به شما منتقل می‌کنند، اوقات خود را سپری کنید. حتی در مواقعی که عصبانی و یا ناراحت هستید، خودتان را بپذیرید. شما می‌توانید با نوشتن موضوع مربوطه روی کاغذ و یا با حرف زدن در مورد آن، این احساسات منفی را از بدنتان خارج کنید. در این مواقع به آهنگ گوش کنید. آهنگ هایی که با احساسات شما تطابق داشته باشند. این نوع از تکنیک های بیان، به شما اجازه می‌دهند تا احساسات بد خود را منعکس کنید و در عین حال به ابعاد مثبت پی ببرید.

تایید کردن

با اتفاقات رخ داده کنار بیایید

بالاخره، روی راه حل این مشکلات تمرکز کنید و به ادامه مسیر زندگیتان بیندیشید. با این طرز فکر که “لحظه ها در هر صورت پی در پی می‌گذرند” آرامش پیدا کنید. این احساسات مشخص الزاما تا آخر عمر شما پایدار نمی‌مانند. گاهی اوقات کار زیادی از دست شما بر نمی‌آید و تنها کاری که می‌توانید بکنید ایستادگی است. به خصوص در مواقعی که فرد نزدیکی را از دست داده‌اید. از دست دادن یکی از نزدیکان و یا اتمام یک رابطه و یا هر نوع تجربه دیگر که در اثر جدایی شما با افراد نزدیک رخ می‌دهد، قلب شما را خواهد شکست و شما را ناراحت خواهد کرد. مقاومت کردن در برابر احساسات خود و یا مخفی کردن آنها، عکس العمل درستی نیست و در آینده مشکلات بیشتری را سبب می‌شود. اگر شما راه سخت را انتخاب کنید، که در این مورد رویارویی با احساسات خودتان است، خود به خود زخم های شما التیام خواهد یافت.

بدانید که این تجربیات شما را قوی تر خواهد کرد

شما از این تجربیات چیزهای زیادی در مورد زندگی می‌آموزید و در نتیجه آن قوی تر می‌شوید. همه انسان ها دوره‌های سخت و عذاب آور را پشت سر می‌گذارند. این دوره‌ها در زندگی بعضی از افراد بیشتر هستند و بهترین روش رشد و مقابله با آنها، استفاده از هر دو تجربیات خوب و بد است. آزار و اذیت خودتان راه آسانی است که می‌توانید آن را انتخاب کنید، خودتان را مقصر بدانید و افسرده و ناراحت باشید. به خصوص اگر در زندگی از برخی از امتیازات برخوردار باشید.

زمانی که شما از قوانین این دنیا مطلع شدید و از اتفاقات بد و مضر زندگی اطرافیانتان با خبر شدید، احساس می‌کنید که به خاطر ناشکری در مورد زندگی خودتان مقصر هستید و حق شکایت کردن در مورد زندگی خود را ندارید. گاهی اوقات این تفکرات باعث می‌شوند که شما از حالت افسردگی خارج شوید. پس فعلا اجازه تجربه ناراحتی و گذراندن چند روز بد را به خود بدهید، بد خلق و بد خو باشید و با دلواپسی خود رو در رو شوید. شاید نیروی محرکه لازم برای تغییر زندگیتان ( در جهت مثبت ) از این طریق تامین شود که پس از تغییر حس بهتری خواهید داشت.

مرحله دوم: برای تقویت حوصله خود، تمرین کنید

مقصر دانستن خود

سوال ” چرا من؟ ” را با ” خوب بعد آن چه کار کنم؟ ” جایگزین کنید

بعد از رخ دادن اتفاقات ناگوار به طور طبیعی سوال “چرا من؟” در ذهن انسان نمایان می‌شود. ولی متاسفانه سوال “چرا من؟” باعث بیدار شدن احساساتتان می‌شود. تنها کاری که این سوال می‌کند این است که شما حس “قربانی بودن” پیدا می‌کنید و فکر می‌کنید که به قدری ناتوان هستید که هیچ کاری از دست شما بر نمی‌آید و نمی‎‌توانید برای بهبود وضعیت کاری بکنید.
اگر در این لحظه که به ذهن شما سوال “چرا من؟” خطور کرد آگاه باشید، می‌توانید بلافاصله این سوال را با سوال “بعد از این چه کنم ؟” جایگزین کنید.

با انجام دادن این کار:

  1. شما احساس می‌کنید که می‌توانید کنترل زندگی خود را به دست آورید.
  2. شما مسیری را شروع می کنید که در آن راه های حل این مشکلات را پیدا می‌کنید.

با کسب این تجربیات و گذشت زمان مطمئنا شما انعطاف پذیرتر می شوید و یاد می‌گیرید که چگونه می‌توانید مشکلات مشابهی را در زندگی آینده‌تان حل کنید.

قدردان بودن را به یک عادت تبدیل کنید و آن را تمرین کنید

حس قدردانی در مواقع بحران (چه بحران های بزرگ و چه بحران های کوچک) به سختی احساس می‌شود. جدا از این مشکلات، همیشه در زندگی مواردی وجود دارد که باید به خاطر آنها شکرگزار باشیم. این موارد را پیدا کنید و چندین بار آنها را با صدای بلند تکرار کنید. در این صورت قلب و مغز شما هم این موارد را تکرار خواهند کرد.

از مقصر شمردن دیگران دست بردارید

زمانی که شما زجر می‌کشید به طور طبیعی به دنبال مقصر می‌گردید. در حالی که همین کار باعث می‌شود که شما برای مدت بیشتری ناراحت باشید و به دنبال آن رها کردن (فراموش کردن ) این اتفاقات و عواقب آنها سخت تر خواهد شد. مقصر شمردن دیگران ما را عصبانی تر می‌کند و بر خلاف انتظار، بیشترین صدمه را به فرد مورد نظر وارد می‌کند. این کار باعث ورود افکار و اعمال منفی به زندگی ما می‌شود.

اگر در سرنوشت افراد اتفاق خاصی معین شده باشد، این اتفاق به طور حتمی رخ خواهد داد.اعمال افراد مختلف در رخ دادن آنها بی تاثیر است. در این صورت شما باید اتفاقات رخ داده را بپذیرید و به زندگی خودتان ادامه دهید.

هرگز در مقابل ترس و ناامیدی تسلیم نشوید

عملی کردن این جمله یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. تسلیم شدن در برابر ترس و عزاداری برای حالت فعلی خود، یکی از آسان ترین کارهای دنیا است. در حالی که همه ما باید با اقتدار بایستیم و سرمان را بالا نگه داریم، حتی در مواقعی که از لحاظ روحی منقلب هستیم. زمانی که ترس و ناامیدی بر زندگی شما چیره شده اند از استراتژی ” تا وقتی که بهبود پیدا کنم، این موارد را نادیده خواهم گرفت ” استفاده کنید. اگر این کار را برای مدت زمان زیادی انجام دهید، حقیقتا پیروز می‌شوید.

هیچ وقت تسلیم نشوید!

صرف نظر از موقعیت زندگی شما و اتفاقات افتاده، شما هرگز نباید از سعی و تلاش دست بردارید. راه حل‌های متفاوتی را امتحان کنید. در این صورت بالاخره یکی از آنها راه حل مناسب برای حل مشکل شما خواهد بود.

مرحله سوم: با تمرین ذهنیت خود را ارتقا دهید

تقویت ذهن

یک دفترچه خاطرات تهیه کنید

دفترچه خاطرات یکی از بهترین روش‌هایی است که به شما کمک می‌کند تا دلایل احساسات منفی خود را بیابید و به منشا هر کدام پی ببرید. با استفاده از این دفتر شما گزارش جامعی از زندگی خودتان را در اختیار خواهید داشت که با استفاده از آن شما می‌توانید نکات قوت و ابعاد مثبت زندگی خود را بیابید. این موارد موجب تقویت روحیه شما می‌شود. با خواندن این دفتر متوجه می‌شوید که در حقیقت شما نمی‌توانید رخ داد های زندگیتان را کنترل کنید.ولی شما می‌توانید واکنش ها و رفتارهای خودتان را کنترل کنید.

افکار منفی خود را به افکار مثبت تبدیل کنید

هر روز در فواصل زمانی مشخص افکار شخصی خود را خالصانه مورد بررسی قرار دهید.به ایده‌های متضاد فکر کنید و در این هنگام واکنش خود را بسنجید. بعد از سنجش، افکار منفی را به افکار مثبت تبدیل کنید. بودن در کنار افرادی که به شما انرژی و افکار مثبت تزریق می‌کنند، می‌تواند در انجام دادن این کار شما را یاری کند. همان طوری که افراد منفی نگر انرژی شما را می‌مکند و افکار منفی شما را افزایش می‌دهند. این افراد میزان استرس شما را نیز افزایش می‌دهند. در ادامه به چند روش مفید در مورد تبدیل افکار منفی به افکار مثبت اشاره می‌شود:

  • جمله “من از این کار می‌ترسم چون تا به حال این کار را انجام نداده ام” را با جمله “برای انجام دادن یک کار متفاوت، این کار بهترین فرصت است” جایگزین کنید.
  • به جای جمله “من هرگز در این مسیر پیشرفت نخواهم کرد” از جمله “اجازه دهید تا من یک بار دیگر این کار را امتحان بکنم” استفاده کنید
  • به جای پذیرفتن جمله “این تغییر برای زندگی من زیادی (بزرگ) است” به جمله ” این بهترین فرصت برای تجربه یک زندگی جدید است” باور داشته باشید.

یوگا (تمرکز و تفکر) را امتحان کنید و یک سمبل (mantra) برای خود برگزینید

پیام هایی مرتباً تکرار می‌شوند، روح و روان شما را شدیداً تحت تاثیر قرار می‌دهند. مغز خود را با افکار مثبت پر کنید تا صدای درونی شما مثبت گرا باشد.یک سمبل برای خود برگزینید تا به شما در طول روز قوت قلب دهد. زمانی که حس سرخوردگی کردید، سمبل خود را به یاد بیاورید و به ارزش آن فکر کنید. شما می‌توانید از سنبل افراد مشهور و رهبران دینی استفاده کنید. برای مثال می‌توانید به کارهای ماهاتما گاندی، الینور روزولت، باب مارلی و جان بیز رجوع کنید (می‌توانید در مورد مفهوم mantra بیشتر تحقیق کنید)

یوگا

به زندگی اجتماعی خود باز گردید

اکثر افرادی که در زندگی خود دچار مشکل می‌شوند از زندگی اجتماعی خودشان فاصله می‌گیرند. این کار ممکن است به افسردگی شدید منجر شود. راه حل این مشکل بلافاصله شرکت در تعاملات اجتماعی بزرگ (به طور اجباری ) نیست. قدم به قدم پیش بروید. برای مثال در اجتماعات کم جمعیت شرکت کنید. در ادامه به چند مثال دیگر اشاره می‌شود:

  • افراد خانواده و دوستان خود را به خانه خود دعوت کنید
  • با یکی از دوستان و یا افراد خانواده به کافی شاپ بروید و قهوه بنوشید
  • در کلاس ها و فعالیت های گروهی شرکت کنید تا با افراد جدید آشنا شوید
  • با افراد غریبه ای که در طول روز روبه رو می‌شوید با مهربانی رفتار کنید.خجالتی نباشید و خودتان را از حرف زدن محروم نکنید.صحبت کردن با افراد ناآشنا سطح انرژی شما را تا حد زیادی بالا می‌برد.

انجام دادن این موارد ذکر شده بسیار مهم است. چون این کارها باعث از بین رفتن احساسات درونی شما که باعث مختل شدن سیستم عصبی و روانتان شده است، می‌شود. در این صورت شما می‌توانید برای بار دیگر یک زندگی کامل و عادی داشته باشید. توجه کنید که انجام دادن این کارها ساده نیست. شما آسیب دیده بودید و برای التیام این زخم ها به مدت زمان معینی نیاز دارید. در وهله اول، به طور آهسته و پله به پله پیش بروید. انجام دادن این کارها به شما نیروی محرکه لازم برای التیام یافتن را خواهد داد. مطمئنا با گذشت زمان به آینده روشنی که در انتظار شما است، خواهید رسید.


اگر این مقاله برای شما مفید بود، لینک این مقاله سایت رو به بالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.